فلسفه و رسانه

بت هایی که رسانه های اجتماعی می تراشند

پیرامون ما بسیاری کسان هستند که به انواع مختلف درگیر رسانه های اجتماعی هستند.
آریا یونسی

آریا یونسی

رسانه نگار/ پژوهشگر و دانشجوی دکترای فلسفه/ یادداشت نویس: ایبنا، امتیاز، منهای فوتبال/ دبیرداخلی نشریات تخصصی اسفار و پژوهشهای مابعدالطبیعی/ نویسنده کتابهای فخر رازی، ماخذشناسی آثار علامه طباطبایی

بلاگرها و سلبریتی هایی که خود و زندگی و آبرو و نزدیکانشان را قربانی بازتولید شهرت می کنند؛ کسانی که هویت خود را در تعداد دنبال کنندگان خود می بینند و اگر یک حساب را از دست بدهند نوعی از مرگ را تجربه می کنند؛ کسانی که مداوم و به هر راه درست و نادرستی تلاش می کنند تلفیقی از گروه اول و دوم باشند و دنبال شهرت و دنبال کننده هستند؛ و نهایتا، بی شمار فردی که وقت زیادی را در رسانه های اجتماعی صرف می کنند. گویی که فضای مجازی همان بهشت موعود باشد و خدا در آن حاضر باشد. در واقع، چنین رویکردی دور از حقیقت نیست. رسانه می تواند بت هایی بسازد و آن را به مخاطبان ارائه کند. اینجا است که رسانه می تواند مشرکانه باشد.

برای اینکه نگاهی درست به این موضوع داشته باشیم می توانیم از برخی نظریات پل تیلیش، الهی دان آلمانی معاصر، بهره بگیریم. او هم تعریفی موسع و تاثیر گذار از دین ارائه داده است هم در رسانه و فرهنگ غور کرده است. تیلیش اساس دین را «دغدغه غایی» می داند، یا نگرانی بازپسین. آن چیزی که انسان در نهایت راه می خواهد. نه خدا به معنای محدود بلکه زمینه ای برای هستی آنچه هست. این دغدغه نهایی امری نامحدود، نامشروط و بی نهایت است. چیزی است که زندگی انسان را هدایت می کندد؛ خود هیچ شرط و حدی ندارد اما تمام دیگر چیزها را محدود و مشروط می کند. برای یک فرد مومن به یک دین مثل اسلام دغدغه نهایی اطاعت الهی و نیل به بهشت است؛ تا وقتی ایمان دارد سعی می کند به این هدف برسد. به همین جهت، تمامی بقیه زندگی وی با این دغدغه نهایی مشخص می شود: فرامین الهی را انجام می دهد، در زندگی دنیوی سعی می کند آن دغدغه نهایی را در نظر بگیرد و برخی کارها را بکند و برخی دیگر را نکند. بت پرستی جایگزینی چیزی محدود و ناشایست به عنوان دغدغه نهایی است. بت می تواند هرچیزی باشد که دغدغه نهایی شده است اما چون محدود و مشروط است فرد همیشه در بن بست گیر می کند.

رسانه های اجتماعی، به طور عام رسانه ای جمعی، به راحتی می توانند بت سازی کنند: مصرف گرایی و سوق دادن فرد به خرید خودرو و کالایی که آن را معجزه آسا معرفی می کند ولی پس از مدتی باید بتی دیگر، خودرو یا کالایی دیگر به جای آن معرفی شود؛ شهرتی که رسانه می سازد و فرد را با آن سرگرم می کند تا تمام هم و غم خود را برای بازتولید آن سپری کند و همیشه او را نگران دارد که دنبال کننده های خود را از دست ندهد؛ معرفی بت های لذت و قدرت به عنوان سرچشمه های معنای زندگی. اما این چیزها معناساز نیستند پس باید هر از چند گاهی با چیزی دیگر عوض شوند و مخاطب را قانع کنند که بت قبلی کامل نبود و این مورد جدید کامل است یا کامل تر است.

انسان برای معناسازی باید عمق چیزها را در نظر بگیرد؛ چنانکه «نعمق» به معنای تفکر به کار می رود. اما الگوریتم های رسانه های اجتماعی برای این طراحی شده اند که فرد را مداوم به خود مشغول نگه دارند؛ کار الگوریتم ها این است که با دادن لذت های کوچک و زودگذر فرد را به خود وابسته نگه دارند. اما این لذت ها زودگذر هستند پس باید همیشه بازتولید شوند. اگر الگوریتم موفق عمل کند فرد تمامی هم و غم خود را به یک سکوی رسانه اجتماعی اختصاص داده است؛ آنگاه این رسانه اجتماعی به دغدغه نهایی او تبدیل شده است. بت هایی ساخته شده است که فرد را به خود مشغول کرده اند.

نه چنین است که همیشه رسانه های اجتماعی بتوانند بت سازی کنند و چنین نیست که همیشه مشرکانه باشند، اما ذات رسانه اجتماعی در بت سازی است؛ چرا که الگوریتم ها چنین اقتضا می کنند. بین انسان و الگوریتم تنشی هست که انسان در جستجوی معنا همه جا را می گردد اما رسانه اجتماعی او را وا می دارد که معنا را در رسانه اجتماعی بجوید. اگر انسان بتواند رسانه اجتماعی را یک ابزار ارتباطی نگه دارد توانایی معناسازی درست را خواهد داشت اما اگر رسانه انسان را به تسخیر خود درآورد آنگاه بت هایی به او می دهد که در بزنگاه ها او را دچار ناامیدی وجودی می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا